سرگذشت من

آنچه بر من گذشت و میگذرد..

سرگذشت من

آنچه بر من گذشت و میگذرد..

صبح

عدالت این بود که من صبحمو با صبح بخیر عشقم شروع کنم..

ولی چون نیست خودم با جملات مثبت شروعش میکنم..

سه تا سوریاناماسکار میرم  و صبحونه و ..

و گوشیمم تا دو ساعت اول بیداری چک نمیکنم..

اما امروز فرق داشت و من منتظر پیام یک دوست بودم..

خیلی وقته دنبال کاره.. 

منم دیشب زبون خیر گذاشتم و با یکی صحبت کردم و اونم اوکی داد ..

با هزار ذوق بهش این خبرو تو واتساپ دادم و خوابیدم..

صبح به امید اینکه پیامای حاوی ذوقشو ببینم ، رفتم سراغ گوشی..

ولی خب ایشون دنبال زیر بغل مار میگشتن..

بعد از کلی صحبت های غیر مفید صبح زیبامو ریدمان کرد..

آخرش عذرخواهی کرد و گفت تو خیلی برام عزیزی و .. واسه همین خیلی زیادی ازت توقع دارم و ..

منم‌ گفتم توقعات بیجا مانع آرامشه..

خلاصه که استول توی این رفاقت ها و خیرخواهی ها..

+نتیجه اخلاقی اینکه سرت به کار خودت باشه هر کی هر استولی خواست بخوره.. والا



سلیطه بازی

رفتم سلیطه بازی.. چه حس خوبی داشت..

داروخونه بودم ب۱۲ زیرزبونی میخواستم و بهشون تاکید کردم که همین باشه اونم یه چیزی آورد و تاکید کرد خیلی عالیه آلمانیه و .. دکتره هم وایساده بود به به و چه چه میکرد..

گرونم بود ولی گفتم اوکی چند تا داروی دیگم خریدم و رفتم ..

بعد از کلی وقت که رسیده بودم خونه دیدم ای دل غافل این که زیرزبونی نیس .. 

حرصم گرفت که بهم انداختن به خواهرم گفتم منو برسون داروخونهه امیدوارم بسته نباشه چون ما تحتشون پاره س ..

اول با آرامش گفتم اینو اشتباه دادین .. دختره شروع کرد ادا درآوردن  که چه فرقی داره و فلان ..

منم گفتم کادر درمانم یه چیزی میدونم که میگم..

دکتره که بیشتر شبیه باقالی فروشای جلو حافظیه بود از اون پشت اومد و گفت اگه شما کادر درمانی من دکترررر داروسااااازم..

گفتم زیرزبونی و تزریقی جذبش خیلی بیشتر از خوراکیه مخصوصا در مورد ب۱۲ و واسه فهمش نیازی نیس حتما دکتر دااااروساز باشی..

خلاصه یه کم کل کل علمی کردیم درنهایت پسش گرفت و من پیروزمندانه اومدم بیرون.. 

مرتیکه تو دورقوزآباد سفلی یه دانشگاه بین ملل رفته خدا تومن داده دکتر شده  حالا داشت کلاس میذاشت.. 

منم کم نیاوردم..

و خیلی حس خوبی داشت ..

یه زمانی هر چی هم حقمو میخوردن زبون دفاع نداشتم.. ولی حالا اعتماد به نفسم خیلی بالاتر رفته و نمیگم‌ همیشه ولی خیلی جاها حرفمو میزنم و حقمو میگیرم..


مغز فندقی

امروز یه نفر تو اتاق عمل ناراحتم کرد..

ولی گذاشتم پای استرسش و شرایط بدی که داشت ..

بعد اون ابله اومد توی جمع بلند گفت از فلان حرفم ناراحت شدی؟

خب یکی نیس بهش بگه مغز فندقی میخوای عذرخواهی کنی چرا دوباره اون حرف احمقانه تو تکرار میکنی؟! 

مثل این می مونه که به یه نفر بگی چقدر تو زشتی بعد بیای توی جمع بلند بهش بگی ناراحت شدی که گفتم تو چقدر زشتی؟ 

خب اینجوری که بدترش میکنی..

خلاصه که با وحود ناراحتی سکوت کردم و خودمو بی تفاوت نشون دادم ..

بعد جیمی اومد پیشم و گفت فهمیدم ناراحت شدی و خودتو کنترل کردی حق داشتی.. حتی من درموردت باهاش صحبت کردم و گفتم که چقدر کارش زشت بوده..

جیمی خیلی از اون مغز فندقی کوچیکتره  ولی خیلی بیشتر میفهمه..

واقعا به سن نیس، به موقعیت اجتماعی نیس، به سواد نیس..

بعضیا رو جون به جونشون کنی بیشعورن و از بیشعوریشون مطلع نیستن



سلطان

یه دختره هس از همکارام تقریبا هیشکی ازش خوشش نمیاد 

اسمشو به دلایلی گذاشتیم ‌سلطان ..

من خیلی سعی کردم با سلطان خوب باشم .. بعضی وقتا واقعا دلم براش میسوزه که تنهاس و کسی دوستش نداره همین که تصمیم میگیرم باهاش خوب باشم یه حرکت خاص میزنه که میگم به درک که تنهاس..

حالا یکی میگفت اگه از کسی خوشت نمیاد و رو مخته برو یه ویژگی خوب ازش پیدا کن .. بالاخره هر چی هم مزخرف باشه یه صفت خوب داره..

روی همون تمرکز کن..

در نهایت اون آدم فقط همون ویژگی خوبشو بهت نشون میده..

ویژگی خوب سلطان اینه که سرش به کار خودشه ..

منم رو همین تمرکز کردم ..

و فک کنم جواب داد..

طرف دیگه سلامم نمیکنه 


+ حس میکنم‌ زیادی فعالم.. دلم میخواد یه مدت هیچ کاری نکنم.. ول بچرخم

+دلم‌ میخواد به شدت نازم خریده و منتم کشیده بشه 


جنگ درونی

نمیدونم علتش چیه اما من هر کاری رو به سختی انجام‌ میدم..‌

هر‌کاری که نیاز باشه به خاطرش از جام‌ بلند بشم..

برای یه مسواک زدن یه جنگ درونی راه میفته که پاشو وگرنه دندونات زرد و خراب میشن ..

دقیقا واسه هر کاری باید با نفسم بجنگم و عواقب انجام‌ندادن اون کارو به خودم‌ یادآوری کنم ..

نهایتا به هر سختی همه رو انجام ‌میدم..

چون عذاب وجدان راحتم ‌نمیذاره..

ولی ..

دلم یه انگیزه ی قوی میخواد برای کار کردن، به خود رسیدن و شاد بودن تا  زندگی رو پیش ببرم نه اینکه از ترس خراب شدن و نابودی و بدتر شدن اوضاع کارهامو انجام بدم..