روز پر چالشی داشتم ..
دو تا بحث پیش اومد و به مقدار زیادی حرص خوردم..
خیلی کار کردم و دویدم..
خسته شدم..
شیفت لعنتی تموم نمیشد ..
قرار بود بعدش با ف بریم استخر..
فاطی گفت من به جات کاور میکنم تو برو ..
خیلی حرکت محبت آمیزی بود.. خوشحالم کرد..
خیلی وقت بود استخر نرفته بودم..
با اینکه شلوغ بود ولی خوش گذشت و حس میکنم تمام تنش های روز رو شست و رفت..
باید توی برنامه م بگنجونم..
بعد از شیفتها میتونه حالمو بهتر کنه..
پ.ن: دیروز یه کار خوب واسه یه نفر کردم و خوشحال شد..به یکی دیگه یه راه خوب نشون دادم و ازم کلی تشکر کرد .. حس خوبی داشت..
پ.ن: یه جایی از کتاب تکه هایی از یک کل منسجم میگه: زمانی که تنهایی رو به عنوان عضوی از خودت بدونی و نخواهی ازش فرار کنی شفا آغاز میشه.. فک کن دستته، چشمته..
پ.ن: یه کم با ف غیبت کردم حالم جا اومد
پ.ن: علم آسترولوژی و ونوس برگشتی میگه این مدت سرشار از ایده ها میشی.. جالبه ..
حس خوب از نوشته هات به ما هم منتقل شد
لحظاتت پر از ایده های ناب و انرژی های رنگی رنگی ندا جانمممم
عزیزم چه خوووب
ممنون عزیزم
نکنه تو دوست من باشی اون هم اسمش ندا بود.:))) آسترولوژی و علم ونوس برگشتی؟
نشنیده بودم هیچ وقت.تنهایی واقعا چیز بدی نیست اگه بدونی هر وقت خواستی کسانی هستند که هوات رو داشته باشن.
درست درک نکردم اگر تنهایی جزئی از من باشه چه جوری حالم بهتر بشه؟ یهو ممکنه تنهاییم هم درد بگیره و احساس تنهایی کنه.
چه جالب :)))
منم اخیرا در موردش شنیدم..خیلی پیش بینی هاشون درست از آب دراومده و برام جالب شده..
حتی اگه درد بگیره چون جزئی از توئه نمیخوای ازش فرار کنی و دور بندازیش..