سرگذشت من

آنچه بر من گذشت و میگذرد..

سرگذشت من

آنچه بر من گذشت و میگذرد..

شروع

دو تا حس خوب رو تجربه کردم:

اولی اینکه جدیدا تنهایی میرم بیرون توی فضای باز میشینم کتاب میخونم.. موزیک گوش میکنم.. قدم میزنم و از دختر دستفروش واسه خودم گلهای رز رنگی رنگی میخرم..

دومی هم اینکه  با خواهرم لوازم تحریر خریدیم  واسه آنلاین شاپ..

امیدوارم کارمون‌ بگیره..

فردا عکاسی از محصولاتو انجام میدیم..


+دستیار یکی از پزشکا پسر مودب و کوتاه قدی بود که یکی از همکارا بهم میگفت مخشو بزن خیلی پسر خوبیه.. منم میگفتم نه قدش خیلی کوتاهه. . دیشب یکی  دیگه از همکارا اونو با نامزدش یا دوس دخترش دیده بود و داشت واسم تعریف میکرد .. یعنی که همه یکیو دارن حتی اونی که فک میکنی کسی دور و برش نیس..






نظرات 4 + ارسال نظر
نسیم شنبه 20 آبان 1402 ساعت 10:04

فدای سرت
یه قد بلندش و پیدا میکنی

اوهوم

ایراندخت جمعه 19 آبان 1402 ساعت 22:40 http://delneveshtehayedeleman.blogsky.com

شغل جدید مبارک. لوازم تحریر همیبیششه جذابه

ممنون عزیزم

خانوم‌ف پنج‌شنبه 18 آبان 1402 ساعت 13:59

خان‌م دکتر رخصت دادین بابا چه عجب
ادرس انلاین شاپتم بده من عاشق گوگولی جاتم

عزیزم
اسمش :
_missbooks_

یه مرد چهارشنبه 17 آبان 1402 ساعت 19:47 http://Whiteshadow.blogsky.com

کیس خوبها همه اِشغال شده اند

آره والا
حالا این تازه خیلی خوبم‌ نبود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد