سرگذشت من

آنچه بر من گذشت و میگذرد..

سرگذشت من

آنچه بر من گذشت و میگذرد..

تمرین سکوت

راستش دیروز برام روز خیلی خوبی بود با اینکه حسااابی شلوغ بود و خیلی خسته شدم ولی دو تا اتفاق خوب افتاد که حس میکنم زمینه ساز اتفاقات خیلی بهترن..

اما مامانم بعد از یه خوشحالی کوتاه گفت نکنه فلان بشه.. کنسل بشه .. نکنه فلانی چوب لای چرخت بذاره..

میدونم از نگرانیشه از محبتشه ولی من اصلا نمیخواستم به چیزای منفی فکر کنم..

و الان واقعا حالم گرفته شده و ذهنم درگیر مسائل جانبیه..

پانیذ همیشه میگه تا اهدافتون محقق نشدن در بارشون پیش کسی حرف نزنید، ممکنه انرژیشون با شما هم سو نباشه و روش تاثیر منفی بذارن..

ولی من فکر میکردم تنها کسی که همیشه انرژی مثبت به سمت آرزوهام میفرسته مامانمه که اونم این بار اینجوری کرد..

نتیجه: تمرین سکوت

نظرات 1 + ارسال نظر
بانوی کویر جمعه 12 خرداد 1402 ساعت 11:50 https://banooyekavir.blogsky.com/

تبریک ندا جان
انشالله اون دو اتفاق خوب در بهترین حالت محقق بشن
مامان باباها اغلب همین طوری هستند
دلسوزی و نگرانی رو نمی توانند بروز ندهند
موفق باشی مهربونم

ممنون عزیزم
آره ولی به منم استرس وارد کرد
قربونت عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد