سرگذشت من

آنچه بر من گذشت و میگذرد..

سرگذشت من

آنچه بر من گذشت و میگذرد..

حواشی سفر

از قایق بیرون  اومدیم ..

پسرای قایق بغلی شوخی کردن ما هم شوخی رو جواب دادیم و خندیدیم و تموم شد..

سین رگ غیرتش باد کرد و وحشی شد..

گفت چرا سبک بازی درآوردین و آخرشم ‌یه فحش نثارمون‌ کرد..

خیلی ازش بدم‌ اومد ‌پسره ی پررو ..

ما اختیار خودمونو داریم..

خودش به عالم و آدم آمار داده و هزار غلط تو زندگیش کرده حالا واسه ما ادای آدم‌خوبا رو درمیاره ..

ما هم کاری نکردیم‌ واقعا..  کلا دو تا جمله به شوخی رد و بدل شد..

حرصم‌گرفته ازش یه جوری برخورد میکنه انگارما ازاوناشیم.. 

عن آقای پررو..

واقعا سفر بدون آقا بالا سر خیلی بهتره..

ف هم شد کاسه ی داغ تر از آش.. 

از رفتار دوتاشون ‌بدم ‌اومده ولی نمیخوام‌ سفر رو ب کام‌ خودم ‌زهر کنم..

فقط نوشتم که حرصم‌خالی بشه و دوباره به حالت عادیم ‌برگردم..





نظرات 1 + ارسال نظر
تراویس بیکل پنج‌شنبه 4 اسفند 1401 ساعت 15:56 https://travisbickle1.blogsky.com/

چه بی تربیت و پر رو.اصلا خودت رو ناراحت نکن.لذتت رو از سفر ببر.ولی دفعه بعد با کسای دیگه ای برو نه با اینا

آره خیییلی
اولش ناراحت شدم بعد بیخیال..
درس عبرت شد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد