سرگذشت من

آنچه بر من گذشت و میگذرد..

سرگذشت من

آنچه بر من گذشت و میگذرد..

سفر

قراره بریم به اون سفری که خیلی وقت بود دلم میخواست..

فقط و فقط ساحل و آرامش..

با همون اکیپ‌ قبلی..

با این تفاوت که حالا ف و سین توی رابطه رفتن.. هفته ی پیش ولنتاین ف به سین اعتراف کرده که دوستش داره و خب استارت رابطه زده شد..

ف بینهایت خوشحاله و منم از خوشحالیش شادم..

ولی خب یه غم کوچولویی ته دلمه.. به خاطر اینکه حس میکنم تنهاتر شدم..

احتمالا ف رو خیلی کمتر ببینم .. و سین رو..

هر دوشون دوستای خوبم بودن و هستن ..

باهاشون از ته دل خندیدم و لحظات شادی گذروندم.. هر دوشونو دوس دارم و دلم ‌میخواد کنار هم خوش باشن..

منم باید یه یار درخور پیدا کنم دیگه.. تا سنم بالاتر نرفته و همه ی دوستام نرفتن پی زندگیشون ..

اگه همه دوستام مجرد میموندن ،شاید مشکلی با مجردی نداشتم ولی وقتی یار پیدا میکنن و ازم‌ دور میشن احساس خلاء میکنم..

بگذریم .. قراره برم حسابی ریلکس کنم..

خوش بگذرونم..

خدا کنه همه چی خوب پیش بره..


نظرات 3 + ارسال نظر
نرگس باران شنبه 9 اردیبهشت 1402 ساعت 22:22

نگران نباش. چند سال که بگذره، از تب و تاب میفتن و همه حسرت آزادی مجردی رو میخورن و در به در دنبال دوست پایه مجرد میگردن

مطمئنم خیلیاشون آرزوشون بود الان مجرد بودن ولی این حرفای مفتو ب من میزنن

تراویس بیکل چهارشنبه 3 اسفند 1401 ساعت 16:41 https://travisbickle1.blogsky.com/

خوش بگذره مهربون

ممنونم

خانوم ف چهارشنبه 3 اسفند 1401 ساعت 13:26 http://Khanomef.blogsky.com

این یار ها همه موقتیه
دو روز بگذره سین میاد پیشت غیبت ف رو میکنه
فلان کارو کرد فلان کارو نمرد
مرده شور برده

آره روابط امروزی که اکثرا همینه..
ولی امیدوارم اینا اینجوری نشن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد