سرگذشت من

آنچه بر من گذشت و میگذرد..

سرگذشت من

آنچه بر من گذشت و میگذرد..

مریضی

ف دیروز پیام داد که تو مریض نشدی؟

گفتم نه خدا رو شکر علائمی ندارم..

گفت من گلودرد دارم و صدام گرفته..

قشنگ بعد از صحبت با ف حس کردم گلوم یه جوریه و چند باری سرفه کردم..

خواهرم گفت داری تلقین میکنی به خودت.. چیزیت نیست..

خودمم همین فکرو کردم  و بیخیالش شدم..

الان ولی از شدت گلودرد از خواب بیدار شدم ://

چه غلطی بکنم..

فردا که آفم..فوقش میگم دوشنبه هم آفم کنه یه کم بهتر بشم تا شیفت سه شنبه رو بیام..

قرار بود چهارشنبه هم جای ف بیام شیفت که اون بره سفر ولی فکر کنم قسمت نیست..

+حالاتم شبیه همون اومیکرون کوفتیه که پارسال گرفتمو بعدش تا مدتها ریزش مو داشتم.. 

+از مریض شدن نمیترسم.. از اینکه بقیه رو مریض کنم میترسم..

+جمعه که عمواینا خونمون بودن من دخترعموی کوچولوی شیرین زبونمو چندین بار بوسیدم و چلوندمش.. خدا کنه اون مریض نشه.. خیلی دوسش دارم

نظرات 2 + ارسال نظر
تراویس بیکل یکشنبه 25 دی 1401 ساعت 16:45 https://travisbickle1.blogsky.com/

ایشالا که سریعا بهتر بشی

ممنون

خانوم ف یکشنبه 25 دی 1401 ساعت 13:54 http://Khanomef.blogsky.com

اگر از همون مریضی باشه که اخیرا خیلی ها گرفتن باید بگم به فنا رفتی اونم ناجور
من یه ماه درگیرش بودم طفلک پسرمم همینطور
خوب نمیشه لامصب
ولی ایشالا برا تو همون سرماخوردگی سادست

به فنا رفتم.. خیلی داغونم..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد