سرگذشت من

آنچه بر من گذشت و میگذرد..

سرگذشت من

آنچه بر من گذشت و میگذرد..

اندر احوالات برنامه ها

خب متاسفانه پلن آخر هفته کنسل شد به خاطر بارون و برف .. اما چون دلیلش قابل قبول بود ناراحت نشدم..

از طرفی هم دوشنبه انقدر خوش گذشت که حالا حالاها انرژی دارم.. 

ف دو تا دوست داره(سین و میم) که ازتور طبیعت گردی باهاشون آشنا شده..

گفت پسرای خوبین بیا من و تو و د با این دو تا بریم بولینگ و بگردیم و ..

رفتیم.. از لحظه ی سلام ما رو خندوندن تا خدافظی.. انگار رفته بودیم جُنگ شادی.. 

انقدر خندیدیم و خوش گذشت که آخرش به ف گفتم چرا من همش با اکیپای دخترونه بیرون میرفتم؟ اینا خیلی باحالن.. 

از ویژگی های خوب پسرا میشه به نازنازی نبودن،ریسک کردن و  طنز بالا اشاره کرد.. 

البته این وسط یه سری شوخی خرکی دارن مثل اینکه س منو گرفته بود بندازه تو آتیش، دو سه تا مشت بی هوا تو بازوم زد، یه بارم میم پشت پا گرفت برام .. البته هنوز اینا قابل قبول و خنده دار بودن..

فقط یه چیزی .. سین خیلی با من شوخی و کل کل میکرد اونشب و من به طور واضح تغییر حالت ف رو با دیدن این شوخیا متوجه شدم.. انگار داشت تو دلش  میگفت چه غلطی کردم ن رو با خودم اوردم.. کاملا حسادت تو چهره ش موج میزد.. دخترا هم وقتی حسود میشن خطرناک میشن..

مطمئن شدم که  "س" براش بیشتر از یه دوست معمولیه.. 

آخر سر وقتی باهاشون خدافظی کردیم و رفتیم ف گفت دوست داشتم سین برام یه دوست معمولی بمونه ولی درونم یه حسایی ایجاد شده که نمیتونم جلوشو بگیرم..

منم خیالشو راحت کردم که نمیخوام سین رو ازش بگیرم.. واقعادوس ندارم به خاطر یه پسر ارتباطم با ف خراب بشه.. جدا از این با وجودی که پسر خوش مشرب و با نمکی بود، سلیقه ی من نبود..

دوباره با آب و تاب از استاد گیتاره گفتم که بدونه من از چه مدل پسرایی خوشم میاد..

البته اون عن اقا منو دوس نداره.. این دفعه که رفتم آموزشگاه برام‌ پشت چشم نازک کرد.. خب نگام نکن عن آقا.. این حرکات چیه..

دلم میسوزه واسه خودم  که من هیچ وقت وارد مرحله ی بعدی نمیشم.. همش تفسیر نگاهها..

اگه یه قدم به سمتم برمیداشت  و بهم نزدیک میشد مطمئنم پشیمون نمیشد..











نظرات 1 + ارسال نظر
Reza دوشنبه 19 دی 1401 ساعت 13:57

ف (همکار دوستم) یه گروه کوهنوردی تشکیل داده بود. بعد به مدتی به خاطر شرایط کاری نتونستم باهاشون برم. قرار بود برن تنگه واشی، مرخصی گرفتم. من بودم، همین ف و علی(خواهرزاده دوستم) و چند خانم که برای اولین بار می‌دیدم شون. آدم شوخ طبعی هستم و علی هم از اون تیپ آدما بود که جمع رو دست می‌گیرن. من و علی اون روز در مرکز توجه بودیم، رفتار و قیافه ف نشون می‌داد از این وضعیت ناراحته.
من تلگرام اصلی گروه رو نداشتم، به دوستم گفتم به ف بگه من رو اد کنه، جواب نداده بود. علی رو هم ریمو کرد! اون گروه کوهنوردی هم بعد یه مدت کوتاه از هم پاشید.

دیروز دوستی تعریف می‌کرد از وقتی نامزد کرده، دو تا از دوستان همسرش باهاش قطع رابطه کردن!
آقایون وقتی دوست شون ازدواج می‌کنه به شوخی برگزار می‌کنن اما برخی خانم‌ها گاه واکنش خاصی نشون می‌دن.

خیلی متوجه نشدم چی بود خاطره ت..
ولی خب همه خانما و همه اقایون یه واکنش ثابت نشون نمیدن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد