سرگذشت من

آنچه بر من گذشت و میگذرد..

سرگذشت من

آنچه بر من گذشت و میگذرد..

قرار

خدیجه خانم قرار این هفته رو داره تنظیم‌ میکنه..

فردا یا سه شنبه که عصر آزادم..

فقط من و پسره. 

اینجوری از خیلی جهات بهتره .. بهتر میتونیم صحبت کنیم..

ولی استرس گرفتم. اصلا بهش فک میکنم حس دایاریا بهم دست میده.

اخیرا یه قرار ملاقات داشتم که  پسره با کل خانواده ش اومده بود تو پارک!  و دیگه پیداشونم نشد. 

این خدیجه خانم هم قبلا دو مورد دیگه بهم پیشنهاد داده بود که به خاطر مسائلی اصلا به قرار ملاقات هم نکشید.

ولی خب از اونجایی که کمر همت بسته منو شوهر بده دوباره یه کیس جدید معرفی کرده.

داستانش هم اینه که خانمی که توی کربلا باهاش همسفر بوده میگه آرزوم ازدواج پسرمه. اومدم اینجا نذر کردم از خوده امام حسین خواستم.

خدیجه خانم هم میگه من یه دختر خوشکل و تحصیلکرده و خانواده دار میشناسم (حاجت روا شدی)

جالب اینه که مادره حتی نخواسته توی دیدار اول همراه پسرش بیاد! این مورد توی خواستگاری های سنتی یه کم عجیبه!  حتی نپرسیده دختره خونش کجاس؟ ننه ش چیکاره س؟ باباش چیکاره س؟ گفته فقط پسرم بخوادش حله..

خلاصه که پیشنهاد کردن هتل ش همو ببینیم. اونجا رو دوس دارم با دوستام چند بار رفتم. ولی خب گرونه و من دوس ندارم تو دیدار اول خرجی بکنن.. حس بدی دارم. 

در ضمن اگه بریم کافه ش من چی بخورم؟  اینجور مواقع قهوه سفارش میدن ولی من همینجوریشم تاکیکاردم اینم بخورم بدنم به رعشه میفته.

یه مورد دیگم هس.. خدیجه خانم گفت خونشون ق... هس.. یعنی گرونترین و بهترین جای شهر. قاعدتا پولدارن. و این حس خیلی بدی رو به من منتقل میکنه. 

من یه روزی پسری که خیلی دوستم داشت رو رد کردم به خاطر همین اختلاف طبقاتی. حالا برم اینو ببینم؟ 

آه خدایا کمکم کن. 

فوقش میگم نه . فوقش این دیدار میشه اولین و آخرین دیدار. نه؟ 





نظرات 4 + ارسال نظر
سلام دوشنبه 18 مهر 1401 ساعت 21:30

یعنی اینقدر خواستگار کم شده است
که یک خانم دکتر هنوز مجرد مونده است
یاد قدیما به خیر دختر لز شانزده سالگی خواستگار داشت و هجده سالگی هم صد در صد ازدواج کرده بود
دختر عمویم متولد ۳۹ است چند روز دیگه نتیجه اش دنیا می آید

خواستگار کم نشده استتت
فرد مورد نظر در بین خواستگاران نیست

خانوم ف شنبه 16 مهر 1401 ساعت 22:54

سخت نگیر انقدر
خوب پولدار باشه
تو هم خانم دکتری
دست کم نگیر خودتو اصلا خیلی هم دلشون بخواد

از فاصله زیاد میترسم..
متاسفاته با وجود ویژگی های مثبتم اعتماد ب نفسم زیادنیس
راستی وبت کو؟

تراویس بیکل شنبه 16 مهر 1401 ساعت 19:10 https://travisbickle1.blogsky.com/

خیره ایشالا

ممنون

ننه دست راستت رو سر ما مجردامن پولدار میپسندم، اما هیچ خدیجه خانمی تو زندگیم نیس
جدای از شوخی، فرای این چیزها نگاهش کن، شاید مورد خوبی بود.

به من تو این قضایا فقط استرسش رسیده.
خدیجه خانم تازه وارد زندگیم شده و این مدت همه ی تلاشهاش بی نتیجه بوده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد