سرگذشت من

آنچه بر من گذشت و میگذرد..

سرگذشت من

آنچه بر من گذشت و میگذرد..

خوابگاه

امروز لانگ بودم با یه پد! اونم مشبک.من هیچوقت از این کوفتی نمیخریدم ایندفعه اشتباهی خریدم و صبح مجبوری همینو استفاده کردم رفتم شیفت..

و با همون یدونه و بلیدینگ شدید و آسیب پوستی و نشتی به لباس برگشتم خوابگاه.

س منتظرم بود بیام با هم موکتا رو جمع کنیم بدیم بشورن.

م و ف بقیه جاها رو شستن فقط سرویس بهداشتی مونده. همونجایی که موشه سکنا گزیده بود و معلوم نشد کلا رفته یا بازم برمیگرده.

س با پررویی گفت تو سرویسو بشور  من کف اتاقو تمیز میکنم.

منم دیگه آدم مظلوم گذشته نیستم. حرفمو میزنم.

گفتم بدترین جا رو داری میدی به من؟ موشه همه جور گندی به اونجا زده.

پک و پوزش رفت تو هم .

البته الان دارم فکر میکنم کاش میشستم و برمیگشتیم تو سوییت خودمون و از این آوارگی خلاص میشدم. ولی خب دوست ندارم جور یکی دیگه رو هم بکشم .

خیلی زیادی خودشو دوس داره. کلا یه صفت مزخرفی که بعضی دخترا دارن اینه که وقتی دوس پسرشون زیادی بهشون بها میده و نازشونو  میخره ، لوس میشن و فک میکنن بقیه مردم هم باید همونجوری باهاشون رفتار کنن. انگار آسمون دهن باز کردی ایشون افتاده پایین.

دوس دارم به زندگی تو این خوابگاه سگی پایان بدم.

یه خونه بگیرم با همه سختیهاش. با همه حرف و حدیثهاش.



نظرات 6 + ارسال نظر
Blash سه‌شنبه 12 مهر 1401 ساعت 11:41

از کامنت ها فهمیدم چی شده چقد رمزنگاری هستی

رمز نگاری ک نیس
بقیه فهمیدن چی گفتم

تراویس بیکل سه‌شنبه 12 مهر 1401 ساعت 00:36 https://travisbickle1.blogsky.com/

من با این که مرد هستم ولی واقعا درک میکنم چی میگی.
اون روزهای کیری که زنم پریود بود و سوپروایزر هم بهش شیفت لانگ میداد،داغون و خسته میومد خونه.
حالا چهارتا همراه مریض عقده ای و رو مخی هم تو بخش باشن و سرپرستار هم گیر بده و با کمک بهیارهای هیز و خدمات های حشری هم بخوای سروکله بزنی که دیگه واویلا.
خدا بهت قوت و پول بده.

آره همینطوره.. ولی خستگی شیفت به کنار، بعدش باید یه جایی بری آرامش داشته باشی. من بعدشم باید بیام حمالی تو خوابگاه .

نرگس باران دوشنبه 11 مهر 1401 ساعت 22:20

البته بعد رفع فیلترینگ!

اوهوم

نرگس باران دوشنبه 11 مهر 1401 ساعت 22:19

چیزای خوب بخون!
http://nikolaa.blogfa.com/

مرسی عزیزم

فاطمه دوشنبه 11 مهر 1401 ساعت 21:53 http://Shologhpologhm.blogfa.com

روپوش سفید و پریود خودش یه ترکیب شدیدا استرس زا هست دیگه وای به حال شیفت لانگ . منم هفته پیش همین وضعم بود تا برگشتم خوابگاه از استرس هلاک شدم .

آره واقعا.. البته روپوش من سبزه:)

خانوم ف دوشنبه 11 مهر 1401 ساعت 21:47

تو هم یه خوبشو پیدا کن خوب .کاری نداره که

باور کن نمیتونم. ینی اصن کسی نیس دور و برم.
تو کلاس موسیقیم هستا ولی هیچ وقت نمیتونم پیش قدم بشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد