گاهی هم برای آرامش خودم ،حرف مردم رو مثل موهام میندازم پشت گوشم.
من بیدار شدم ولی میم هنوز خوابه.. خروپفاشو کرد.. این وسط نوازندگی هم کرد و من که از شیفت شب بیخوابی اومدم حالا بیدار و سرحالم.
البته سرحال که نمیشه گفت..
چون منسم شروع شده و درد امونمو بریده و دارم مقاومت میکنم که فعلا مسکن نخورم.
رفتم سوپر مارکت محل پد خریدم . فروشنده توی پاکت سیاه نذاشتش و من خیلی عادی اونو دستم گرفتم و اومدم خوابگاه.
و توی راه مدام میگفتم این یه چیز عادیه و نباید ازش خجالت بکشم.
اما چند مدت قبلتر از یه فروشگاه دیگه خرید کردم و آقاهه با عصبانیت بهمگفت پلاستیک مشکی کنارش بود که چرا برنداشتی؟
انگار که دارم اسلحه حمل میکنم یا مواد مخدر یا یه چیز ممنوعه..
چرا باید این موضوع کاملا طبیعی رو شرم آور تلقی کنن؟
مثلا چی میشد روزهایی مثل امروز که حالم خوب نیست به همکارام چه آقا چه خانم بگم تو این شرایطم و بهم سخت نگیرن.
البته خیلی وقتا آقایون از روی علائم متوجه میشن. خیلی وقتهام همه چیو نسبت میدن به این واقعه.
مثل دوران دانشجویی وقتی به خاطر صبحونه نخوردن ضعف کرده بودم پسری که منو خیلی دوست داشت با حالت نگرانی میگفت من الان میدونم چه اتفاقی برات افتاده ولی نمیتونم به زبون بیارم. میرم جیگر میخرم میارم..
آخ گفتم پسری که منو خیلی دوست داشت.
هنوز بعد از هفت سال گوشه ای از خوابهام در سکوت میبینمش که مثل همون موقع مات نگاهم میکنه.
وقتی سرنوشت نخواست که کنار هم باشیم به خدا گلایه میکردم که چرا ما رو باهم آشنا کرد.
اما حالا ابدا ناراحت نیستم. حتی حسرت به دل هم نیستم.
من با یه آدم خیلی خوب آشنا شدم که معنی واقعی دوست داشتنو بهم نشون داد.
اوه ببین از کجا رسیدم به کجا.
امیدوارم هرجا هست در کنار خمسرش خوشبخت باشه و اون دختر هیچوقت ندونه که همسرش یه روزی کسی رو بی اندازه دوست داشت.
فیلم ستایش را که حتما دیده اید
یک جمله ی تاریخی آقای فردوس داشت
که مضمونش این بود
از آن زمانی که توالت ها جمع شد و به کنار اتاقها اومد دیگه حیا هم کنار رفت
من هم می گم
از آن زمان که صف تشکیل شد و آقایان و بچه ها ناچار شدند برای پد تو صف بایستند
همین شد که الان می بینیم
همین شد ک الان میبینیم ینی چی؟
بحث قتل و غارت و فحشا نیستا! بحث یه مسئله ی کاملا طبیعی در بدن زنان هست..
ربطی به بی حیایی هم نداره.
دیدگاهتونو عوض کنید
شیطونه میگه همون وسط خیابون نصب کنیم روشون کم شه