نمیدونم چرا بابای من نسبت به واژه ی مهاجرت انقدر گارد داره؟
ما اینجا واقعا آینده ای نداریم..
میدونم سختترین تصمیمی زندگیم خواهد بود ولی برای رسیدن به آرزوهام مجبورم سختیهاشو به جون بخرم..
میگه اونجا اکه یه روز کار نکنی هیچی نداری..
گفتم خب اینجا هم کار میکنیم و هیچی نداریم..
من الان تو کف یه سفر دوستانه م که پولش جور نمیشه.. یعنی انقدر چاله چوله تو زندگی هس که تا اونا رو پر کنی نوبت به چیزای دیگه نمیرسه..
دلم میخواد بهترین تغذیه رو داشته باشم
به موهام برسم به پوستم برسم
امکانات جدید زندگی رو تجربه کنم..
چقدر آرزو..
بابا میترسه برم تنهاشون بذارم. ولی من یکی از بزرگترین اهدافم اینه ک خانوادمو از این منجلاب نجات بدم.
دلم میخواد ببرمشون یه جای دنیا در آرامش و با امکانات زندگی کنیم.
دلمنمیخواد با حسرت هامون زندگی کنیم.. زندگی که نیست صرفا ادامه ی حیاته.
بمون همین جا.تو کشور خودت کار بکن.مهم نیست چی کاره باشی.فقط بمون.
فقط میخواستی یه چیزی گفته باشی ها
باور کن اونطوریا هم نیست که واست تعریف کردن. از ما گفتن بود...
حتی اگه یک درصدم بهتر از اینجا باشه حاضرم برم..
چون واقعا خسته م ازتلاش کردن و نرسیدن که رسم این مملکته
آفرین دخترم بهترین تصمیمی هست که گرفتی.
اوهوم..
ممنون
خُب باباته! میخوای نگرانت نباشه؟ اتفاقاً در مورد درآمد دقیقاً داره درست میگه. در اکثر کشورهای اروپایی زندگی سخته و به زور میشه پول جمع کرد.
آره حق داره نگران باشه ولی نباید جلومو بگیره..
اینجورام نیس.. دوستای من اونجان و دارن راحت زندگی و پس انداز میکنن
اگه در کارت بهترین باشی مهاجرت خوبه و گرنه اصلا. باید بهترین در رشته خودت باشی، منظور از بهترین یعنی ماهر و با تجربه نه نابغه و انیشتین
بهترین نیستم اما مهارت کافی دارم.
دوستام خیلی راحت مهاجرت کردن و الان زندگی خوبی دارن و بهتر از من هم نبودن
تیپیکالِ باباهای ایرانی در مقابل دختراشون
دقیقا