سرگذشت من

آنچه بر من گذشت و میگذرد..

سرگذشت من

آنچه بر من گذشت و میگذرد..

قرار نبود چشمای من خیس بشه..

این اصلاح تغذیه برام جواب داده. غذاهای مضر مثل قند و شکر و کیک و شبرینی و نوشابه و فست فود نمیخورم.. سبزیحات و فیبر بیشتر میخورم،

روغن زیتون رو جایگزین کردم. نون سفید نمیخورم، برنج کمتر میخورم.

همش واسه کنترل پی سی او.. 

حس میکنم  داره کنترل میشه چون ریزش موهام  خیلی کم شده.

 یبوستم رفع شده..لاغرتر شدم..  و همون یه ذره شکمم آب شده. 

ولی یه کم نگرانم چون این روند کاهش وزنم ادامه داره.. 

نمیخوام بیشتر از این لاغر بشم. چون قبلشم لاغر بودم.. با همین ۳ کیلویی که کم کردم عالم و آدم بهم میگن داری چیکار میکنی با خودت ..

د میگه باید پروتئین بیشتری مصرف کنم..

اگه حقوق لعنتی رو بدن میرم پروتئین وی میخرم..

راستی امروز بعد از کلی وقت دوباره یوگا کردم.. بعد از تموم شدن تمرین، توی شاواسانا خوابم برد.. خوب بود.. برای یه ساعت تو لحظه زندگی کردم..

بیدار که شدم دوباره رفتم توی فکر.. همش اون لحظه برام یادآوری میشه که داشتم با اشتیاق حرف میزدم و نمیدونستم اون به چی فکر میکنه.. 

کاش میشد ذهن آدما رو خوند..

وقتی به این فکر میکنم که م و ف و د میدونستن و من نه ، آتیش میگیرم..

زیر دوش کلی گریه کردم. 

هنوزم نیاز به گریه دارم.

کاش یه جایی بود که کسی کاری بهم نداشت راحت بغضمو خالی میکردم..


+آهنگ قدیمی طلیسچی رو دانلود کردم به اسم قرار نبود ..قرار نبود هر چی قرار نیس بشه..








نظرات 1 + ارسال نظر
خانوم ف چهارشنبه 11 آبان 1401 ساعت 22:39

تو شاواسانا نباید خوابید ولی
اینطور میگن
منم همیشه میخوابیدم دوس داشتم یکی یه پتو هم روم بندازه

چرا خب؟
من گاهی خوابم میبره وقتی که زیادی ریلکس بشم..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد